._147_. اگر باران بیاید و این کبریت الو گرفته را خاموش کند، چه کسی... چه کسی سفیدی این دود برخاسته را در شهر خواهد دید سالواتوره؟ - آه استلای عزیزم! آشوب است؛ کسی نخواهد دید!

می‌توانست کلیسای از رونق‌افتاده‌ی ادونتیست باشد در آستانه‌ی یکی از جنگ‌های داخلی که پروتستانی گستاخ، سیاهی دود آتشی سترگ را به سمت‌اش روانه کرده‌بود... آن‌هم در دل شب...وقتی کشیش میانسالی در حال معاشقه با برده‌ای سیاهپوست بود...در حالی‌که چندساعت قبل راهبه‌های پیرِ صومعه در مراسم عشای ربانی ساعت‌ها در نیایش خالصانه‌شان زمزمه کرده‌بودند: ای روح‌القدس! ای پدر ما که در آسمانی! نان کفاف مارا امروز به ما بده. و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر رهایی ده...از شیطان گسیخته نیز! 

گلاویژ | ۱۵ دی ۹۸، ۲۳:۵۹ | نظر بدهید
Agnes :)
۱۶ دی ۹۸ , ۱۵:۴۰

چ متن سنگینی  Woooooow

خانم نویسنده کی بودی تو؟! 

پاسخ :

الان چرا خودم احساس می‌کنم یه‌طوریه؟ سطحی‌طور و این حرفا؟!

آغا. نگو. من جنبه‌ ندارم به این سوی چراغ:)) یهو دیدی تو بیوی اینستام زدم writer
:))
میم . الف
۱۶ دی ۹۸ , ۲۰:۴۴

عنوان واسه خودش یه پا پست شد که!😁💛

پاسخ :

خدا هیچ بنده‌ای را جوگیر نکند:))
آمین
یا رب‌العامین
میم . الف
۱۷ دی ۹۸ , ۲۱:۰۸

آمینننننننننن🙏

اصلا میگن آدمو برق بگیره جو نگیره همینه دیگه😐😂البته دور از جون شما😘😅

پاسخ :

دقیقا:)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان