میتوانست کلیسای از رونقافتادهی ادونتیست باشد در آستانهی یکی از جنگهای داخلی که پروتستانی گستاخ، سیاهی دود آتشی سترگ را به سمتاش روانه کردهبود... آنهم در دل شب...وقتی کشیش میانسالی در حال معاشقه با بردهای سیاهپوست بود...در حالیکه چندساعت قبل راهبههای پیرِ صومعه در مراسم عشای ربانی ساعتها در نیایش خالصانهشان زمزمه کردهبودند: ای روحالقدس! ای پدر ما که در آسمانی! نان کفاف مارا امروز به ما بده. و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر رهایی ده...از شیطان گسیخته نیز!
میم . الف
۱۷ دی ۹۸ , ۲۱:۰۸
۱۷ دی ۹۸ , ۲۱:۰۸
آمینننننننننن🙏
اصلا میگن آدمو برق بگیره جو نگیره همینه دیگه😐😂البته دور از جون شما😘😅
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
درباره من
بالاخره یکروز از خواب بیدار میشوم و میبینم مرده ام، و درحالیکه آفتاب بر پردههای اتاق کارم میرقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دستنوشتههایم از من میپرسند: «ما چه خواهیم شد؟»
حسین رسولزاده
.
.
گلاویژ نام ستارهای ست که در شبهای تابستان نمایان میشود؛ ستارهی سهیل.
حسین رسولزاده
.
.
گلاویژ نام ستارهای ست که در شبهای تابستان نمایان میشود؛ ستارهی سهیل.
موضوعات
پیوندها