._144_.

آقا وانتیِ پشت پنجره‌ی آشپزخونه، با یه صدای تودماغی تو بلندگوش داد می‌زنه که یخچال، بخاری، کولر، پلاستیک کهنه می‌خریم... و هی دورتر و دورتر میشه. من گوشم به صدای خفیفِ گرم شدن آب کتریه که گذاشتم واسه صبحونه جوش بیاد و زیر باریکه‌ی نوری که از درز پرده‌ها رخنه کرده نشستم ناخنای پامو می‌چینم. دیشب به یاسمین می‌گفتم زمانای خاکستری روزام زیاد شده و نمی‌دونم کجا و چطور این همه ساعت رو خرج می‌کنم که به چشمم نمیاد تا کنترل کنم. قرار شد کل روز یه کاغذ کوچیک بذارم تو جیب شلوارم و هرلحظه هرکاری کردم بلافاصله یادداشت کنم و زمانی که صرفش شده هم بنویسم کنارش و آخر شب جمع بزنم ببینم این زمان‌های گمشده کجا میرن.

گلاویژنوشت: شاید بد نباشه چالش بیست‌وسه روز روزانه‌نویسی داشته‌باشم اینجا، بعد این‌همه‌وقت معذب و سرسنگین بودن با این صفحه‌ی سفیدِ کرخت...

گلاویژ | ۱۲ دی ۹۸، ۰۸:۰۷ | نظر بدهید
دُردانه ⠀
۱۲ دی ۹۸ , ۱۰:۳۶

- چرا ۲۳ تا؟

+ پس چند تا؟

- ۴۰ تا!

پاسخ :

باور کن اعداد غیر رُند هم دل دارن:)
انقدر نامهربون نباش:))
Nelii 💉📚
۱۲ دی ۹۸ , ۱۳:۴۸

میدونستی ۲۳ عدد جادویی منه؟:)

بنویس حتما:*

پاسخ :

عدد جادویی؟؟؟
منظورت همون عدد شانسه؟!
Nelii 💉📚
۱۲ دی ۹۸ , ۱۴:۰۴

نه، چون هنوز هیچ کاری رو بیست و سه بار انجام ندادم ببینم شانس میارم یا نه😅

اسمشو گذاشتم جادویی چون دوسش دارم:)

پاسخ :

:)))
عدد جالبیه:)
لولی‌وش مغموم💔
۱۲ دی ۹۸ , ۱۵:۵۹

الان که دارم فکر میکنم تولد ولی ٢٣ آذر بود و من فراموش کردم تبریک بگم. :| نلی اگه اینجا رو میبینی از همین تریبون با تاخیر و صد البته پوزش تبریک عرض میکنم. :)))

 

راستش رو بگم؟ از اعداد اول متنفرم، به دلایل نامعلومی. :دی

ولی همین که باعث میشه تو بنویسی برامون، مایه ی مباهاته. ;)

پاسخ :

بیین من دوسال پشت سرهم ۲۱ام بهش تبریک می‌گفتم و نمی‌دونستم دارم اشتباه می‌زنم. خودشم که به روم نمیاورد تا اینکه کیک تولدشو رو پروفایلش دیدم و از خجالت فقط می‌خواستم برم تو افق محو شم:|

منم خوشم نمیومد تا چندوقت پیش...الانم واقعا نمی‌دونم صبح چه فعل و انفعالاتی تو ذهنم داشته رخ می‌داده که یهو نوشتم ۲۳روز:||| مثلا می‌خواستم رُند و کلیشه‌ای نباشه=))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان