._136_.

در حسینیه‌ی حاجیه نبات خانم نشسته‌ایم. زن تقریبا شصت‌ساله‌ای که گیسو صدایش می‌زنند کمی آن‌طر‌ف‌تر از ما نشسته و دارد برای دختری یا زنی دفع چشم نظر می‌کند. آن‌هم با گره‌ زدن روسری سیاه! گیسو زن چاق‌وچله‌ی قشنگی ست با پوستی تیره. خال‌کوبیِ سبز روی چانه‌‌‌اش هم خیلی خیلی اصیل است. هیچ بهانه‌ای ندارم برای نزدیک و هم‌صحبت شدن با او و این غمگینم کرده. جدی جدی دلم می‌خواهد با او‌ دوست شوم!

گلاویژ | ۱۳ مهر ۹۸، ۲۲:۰۳ | نظر بدهید
بانوچـه ⠀
۱۳ مهر ۹۸ , ۲۳:۰۰

کجا می‌شه پیداش کرد؟

پاسخ :

نمی‌دونم:(
این حسینیه‌‌ای که ما دیشب رفتیم روبروی پارک تی‌وی بود تقریبا. از اونجایی که خیلیا می‌شناختنش احتمالا همون‌طرفا زندگی می‌کنه. وسط روضه هم پا شد رفت:((((
تیردخت :)
۱۳ مهر ۹۸ , ۲۳:۲۵

چقدر خوبه که مینویسی :)

پاسخ :

اجازه بده از همین تریبون رهاییت رو تبریک بگم:)
دیدی بالاخره تموم شد؟=)))
بریـ ـــدا
۱۳ مهر ۹۸ , ۲۳:۵۰

چقدر من از اسم نبات خوشم میاد آخه ^_^ مخصوصا وواسه مادر بزرگا

پاسخ :

اره خیلی قشنگه:) چه حیف که الان کمتر میذارن این مدل اسمارو
مهدی ­­­­
۱۴ مهر ۹۸ , ۰۵:۱۸

چرا آخه؟ اگه خانم باحالیه که احتمالا استقبالم میکنه نه؟

پاسخ :

مشکل اینه که من آدم باحالی نیستم آخه:)))
یعنی در حالت عادی با غریبه‌ای که همسن و‌ سالمه هم نمی‌تونم ارتباط برقرار کنم چه برسه با آدمی که ۴۰سال تفاوت سنی داره باهام. نه اینکه نخواما، نه اتفاقا خوشم میاد از ارتباط گرفتن. ولی بلدش نیستم. نمی‌تونم سر حرف رو باز کنم با کسی. من همیشه اون آدم نامرئی‌ام که توی جمع یه گوشه می‌شینه و سرش تو لاکشه. اینجور وقتا اگه از کسی خوشم بیاد انقدر بهش نگاه می‌کنم که یا طرف از رو میره خودش میاد معاشرت می‌کنه یا متوجه نمیشه و حسرت یه ارتباط قشنگ می‌مونه به دلم دیگه عین دیشب:((
مهدی ­­­­
۱۴ مهر ۹۸ , ۱۵:۲۲

دقیقا مساله همینه. هم سن و سالای خودمون ممکنه راجع بهمون فکر کنن( که نمیکنن ، مثلا شما چقدر به رفتار بقیه فکر میکنید و یادتون میمونه؟ ) ولی کسایی که سنشون بیشتره تقریبا هیچ اهمیتی نمیدن :)) از روی تجربه میگم. من خودمم با این موضوع مشکل دارم تاحدی ولی یه چیزایی یاد گرفتم که کار هم میکنه. مثلا یه سوال بپرسید و بخواید یه چیزی رو توضیح بده یا از همین کارایی که میکنه بخواید براتون بکنه. یا تعریف کنه قدیما چجوری بود. سوالای باز که جوابش زیاد باشه و شما لازم نباشه کار زیادی بکنید :) باور کنید جوابه

پاسخ :

من متاسفانه به رفتار بقیه خیلی فکر می‌کنم و یادم می‌مونه:| و تا حالا فکر می‌کردم بقیه هم همینن. تازگیا فهمیدم بقیه انقدر حساس نیستن یا عمده‌ی حساسیتشون برمی‌گرده به خودشون. من دوحالتش برام‌ مهم بود و فکر می‌کردم عادیه. الان یه مدته دارم سعی می‌کنم اینقدر خودمو بقیه رو عذاب ندم! ولی این راهکار سوال پرسیدن و توضیح خواستن خیلی خوبه الان‌ دارم فکر می‌کنم چرا زودتر به ذهن خودم نرسیده بود یا به نوع ارتباط گرفتن بقیه دقت نکرده‌بودم که بفهمم:(
MIS _REIHANE
۱۸ مهر ۹۸ , ۱۸:۲۳

ب نظرم برو از یه زیبایشش تعریف کن.واقعا جواب میده.البته ن اینطوری ک هندونه بزاری زیر بغلش.واقعا از ی چیز واقعیش تعریف کن.معجزه میکنه

پاسخ :

تعریف از زیبایی آدما یکم اغراق‌آمیز و تعارف‌طور ممکنه به نظر بیاد یا بلعکس نتیجه بده و طرف فکر کنه داریم مسخره می‌کنیم مگر اینکه باسیاست باشیم تو حرف زدن که من نیستم. پیشنهاد کامنت بالایی رو بخون. من تا حالا به این مدل ارتباط گرفتن فکر نکرده‌بودم جالب به نظر میاد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان