._133_. نیشگون تخیل

کاش الان یه درشکه‌ی تک‌‌ اسبه داشتم تا باهاش می‌رفتم لب ساحل. با چندتا خارک پخته سوار یک کرجی قدیمی می‌شدم و تا روشنی صبح پارو می‌زدم سمت جزیره.

گلاویژ | ۱۹ مرداد ۹۸، ۰۴:۲۳
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان