._116_.لج کرده است با ما، زندگی را می گویم...

این روزها زندگی روی خوشش را به مادرم نشان نمی دهد، لج کرده است و می خواهد زهر خودش را بریزد...
دیروز صبح را می گویم، درد چنگ انداخته بود به جوارحش... لابلای ناله هایش گفت دارم مرگ را به چشم می بینم و بعد هم خطاب به پدرم گفت هر چه شد جان تو و جان بچه هایمان... یک لحظه حس کردم سقف می چرخد و نزدیک میشود... خودم را انداختم روی صندلی کنار تخت و سرم را در دستانم گرفتم، نمی دانم این سرگیجگیِ بی وقت بخاطر جو سنگین بیمارستان و بوی داروها بود یا دلهره ی نداشتنش... نمی دانم در آن لحظه ی نفرین شده من بیچاره و درمانده بودم یا مادرم...
داشتم می گفتم زندگی این روزها با مادرم از دنده ی چپ بلند شده است می خواهد زهر خودش را بریزد به مادرم... به پدرم... به من...
و حتی مسترِ کوچکمان...
گلاویژ | ۲ دی ۹۶، ۲۳:۴۹ | نظر بدهید
میم . الف
۰۲ دی ۹۶ , ۲۳:۵۶
الهییییی عزیزم..انشالله حالِ مادرتون زودخوب بشه.🙏

پاسخ :

ان شاءالله میم. الف جانم 🙏
فرشته ...
۰۲ دی ۹۶ , ۲۳:۵۶
ای وای که مادر منم این روزها همینطوره.
دیروز و پریروز اونقدر درمونده شده بودم که فقط رفتم توی اتاق و گریه کردم، دکتر قلب میره میگه هیچی نیست، دکتر معده میره میگه سالمی ولی بازم درد داره، هر روز بیشار از قبل نگرانشم.
+ خدا به همه ی مادرها سلامتی بده خصوصا مادر تو عزیزم:)
یاعلی

پاسخ :

وای مادر تو هم فرشته؟ :(
واقعا می فهمم چی میگی و کاملا حس و حالتو درک می کنم منم اینجور مواقع واقعا درمونده میشم و نمی دونم چیکار کنم :(
ان شاءالله مادر جفتمون و همه ی مادرا زود حالشون خوب بشه و همیشه سلامت باشن :) 
یاعلی 
حوا ...
۰۳ دی ۹۶ , ۰۲:۲۶
خدایا مراقبِ حالِ همه مامان‌ها باش...

پاسخ :

آمین 🙏

فرشته ...
۰۳ دی ۹۶ , ۰۶:۵۶
اره مادر منم مریضه، همش میگه ضعف و تپش قلب دارم، پشت شونه هام درد میکنه، هر چی دکتر هم میریم میگه چیزیش نیست، دیگه بخدا نمیدونم‌ چکار کنم؟ ترس و درموندگی و نگرانی مزخرفن ترین هان خیلی مزخرف‌.
+ ممنون عزیزم، انشالا.

پاسخ :

ای بابا:(
می فهمم چی میگی، همین که دکترا جواب درست هم به آدم نمیدن بیشتر باعث نگرانی میشه، حداقل وقتی بدونیم مشکل دقیقا چیه راحت تر از پس درمانش برمیایم و کمتر نگرانی و دلهره می کشیم :(
منِ مُبهم
۰۳ دی ۹۶ , ۰۹:۲۳
انشاالله خدا بهشون سلامتی بده
نااُمید نباشین خدا بزرگه ❤
قوی باش عزیزززم

پاسخ :

ان شاءالله 
نه ناامید که نمی شیم هیچ وقت مبهم جانم، توکلمون به خودشه همیشه ❤
حتما 
لیمو جیم
۰۳ دی ۹۶ , ۱۲:۰۷
براتون کلی دعا میکنم عزیزم..انشالله که بلا دوره

پاسخ :

ممنونم لیمو جانم 
ان شاءالله 
Nelii 💉📚
۰۳ دی ۹۶ , ۱۳:۳۵
خدا حال همه ی مامان ها رو خوب کنه خصوصا مامان تو و مامان فرشته.

پاسخ :

آمین نلی جانم ان شاءالله مادر خودت همیشه سلامت باشه
سویل :)
۰۳ دی ۹۶ , ۱۴:۰۸
عزیزم انشاءالله همیشه سالم باشن ...
مواظبشون باش 🌸🌸

پاسخ :

ان شاءالله، مرسی از دعای خوبت سویل جانم 
حتما🌼
tiara .n
۰۳ دی ۹۶ , ۱۵:۲۹
از ته دلم دعا میکنم مادرت و همه ی مامانا خوب بشن.من از دوری مامانم کلی اذیت شدم نبودنشون که دیگه هیچی...ایشالا همیشه ستیشون بالاسرت باشه

پاسخ :

ممنونم بابت دعای خوبت تیارا جانم 
ان شاءالله خدا مادرتو برات حفظ کنه خداروشکر که سالم هستن ان شاءالله همیشه سلامت بمونن مامانامون
my life
۰۳ دی ۹۶ , ۱۵:۳۸
مامان مریض شه کل خونه مریض احوال میشه خدا همشون شفا بده

پاسخ :

دقیقا همینه که گفتی، مامانا مریض بشن بقیه هم حال و اوضاعشون بهم می ریزه 
ان شاءالله 
SHadow
۰۳ دی ۹۶ , ۱۹:۳۱
ان شاالله زودتر حالشون خوب بشه عزیزم

پاسخ :

مرسی عزیزم 
ان شاءالله 
باران یعنی تو برگردی
۰۴ دی ۹۶ , ۰۱:۰۲
مادر،
مهربانی زندگیست

هیچکس غم بی مادری نبیند

پاسخ :

آمین
x
۰۴ دی ۹۶ , ۰۱:۳۳
خدایا , هوای ِ حال مادر مستر و "من منم " رو داشته باشه 

پاسخ :

مرسی از دعای خوبت مالاکیتی جانم
ان شاءالله حال همه ی مادرا خوب باشه 
یاسمن مجیدی
۰۴ دی ۹۶ , ۱۲:۰۳
خدای من
ناراحت شدم
درد خیلی بده.من یه عمل کوچیک آپاندیسم به خاطر شرایط بدنیم به طولانی شدن جوش خوردن بخیه و عفونت و یه سری ماجراها کشید.
اون روزا دلم میخواست فقط زودتر از بیمارستان برم.خیلی بد بود...خیلی...
برای مادر دعا میکنم بهبود رو و رهایی از درد رو.و طلب میکنم سلامتی رو برای باقی اعضای خانواده
امیدوارم خبرهای بهتری به مرور بگیریم

پاسخ :

واقعا جو بیمارستان و بدشانسی های بعد از عمل و طول کشیدن پروسه ی درمان از تحمل خارجه هم برای بیمار هم برای همراهش، درد اصلی رو که بیمار می کشه ولی همراهاش هم واقعا خسته میشن از لحاظ روحی و جسمی... 
خداروشکر که اون روزا گذشته و الان سلامت هستی یاسمن جانم :) 
مرسی از دعای خوبت عزیزم، امیدوارم خودتو و خانواده ات هم همیشه صحیح و سالم باشین :) 
بلوط ...
۰۵ دی ۹۶ , ۱۳:۳۱
الهی هرچه زودتر حال مادر خوب بشه عزیزم :(

پاسخ :

ممنونم بلوط جانم 
آمین 
mohi
۰۶ دی ۹۶ , ۲۰:۴۲
عزیزم!
من الان این پستتو خوندم
واقعن ناراحت شدم
از ته دلم برای سلامتی کل خانواده ت دعا میکنم

پاسخ :

ممنونم محدثه جان 
ان شاءالله خدا به خانواده ی تو هم سلامتی بده عزیزم 
Ftm 25
۰۷ دی ۹۶ , ۱۱:۳۵
انشالله هرچه زودتر حالشون خوب بشه ❤️

پاسخ :

آمین عزیزم 
میم... ...
۰۸ دی ۹۶ , ۱۰:۱۷
ایشالله که زود خوب میشه...

پاسخ :

آمین عزیزم 
بانوچـ ـه
۰۹ دی ۹۶ , ۱۳:۰۹
خدا شفا بده عزیزم :(

پاسخ :

ان شاءالله بانوچه جان :(
فائزه
۱۰ دی ۹۶ , ۱۰:۱۶
اینستاگرام : iran_mihane_ma


بررسی کنید



آرام :)
۱۰ دی ۹۶ , ۱۶:۴۳
آن شاالله زود خوب شن :)

نگران نباش یاسین بخون.

پاسخ :

ان شاءالله 
چشم آرام جانم 
✿ ✘::. چکاپ .::✘ ✿
۱۲ اسفند ۹۶ , ۰۹:۵۶
سلام و درود...

سبک نوشتاری شما رئال است ومن لحظه ای گیج شدم آیا دارم داستان می خوانم یا صورت مسئله ای از یک زندگی ، امیدوارم داستان باشد .

پاسخ :

سلام 
خیر داستان نیستند هیچکدوم از پست ها، خاطراتمو ثبت می کنم
البته به جز پست جهان موازی که تلفیقی از واقعیت و تخیل بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان