._107_.


من از خیلی چیز ها می ترسیدم :

از مادیان سپید پدر بزرگ

از مدیر مدرسه

از قیافه عبوس شنبه

چقدر از شنبه ها بیزار بودم 

خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز می شد 

عصر پنجشنبه تکه ای از بهشت بود

شب که می شد در دور ترین خواب هایم 

طعم صبح جمعه را می چشیدم 


سهراب سپهری 

_______________________________


1- باهزار بدبختی بیدار شدم، ساعت 8ونیم بود، دیرم شده بود، یادم رفته بود مانتومو اتو کنم، تندتند دست و رومو شستم و اومدم اتاق و اتو کردم، سریع حاضر شدم و از خونه زدم بیرون، وقت نداشتم صبحونه بخورم... سر خیابون تاکسی گرفتم، سوار که شدم یه خانوم میانسال با تیپ اداری نشسته بود، ناخناش به طرز نامرتب و یکی درمیون لاک داشتن، لاک صورتی :) ، یاد بچگیام افتادم که وقتی مادربزرگم خواب بود یواشکی و نامحسوس با دخترخاله ام می رفتیم بالا سرش و به طرز ناشینانه ای ناخناشو لاک می زدیم، این لاک نامرتب هم حتما دستپخت نوه ی اون خانوم بود... راننده از مسیر همیشگی من منحرف شد و مسیر دورتری رو انتخاب کرد تا اون خانوم رو برسونه، خانومه گفت کنار دبیرستان فلان پیاده میشم، کرایه شو که حساب می کرد پیاده شدم تا مجبور نشه از سمت چپ درو وا کنه، منتظر بودم پیاده شه که راننده بهش گفت کرایه تون بیشتر میشه، خانومه زیر بار نمی رفت می گفت هر روز همین قدر کرایه میدم، بحث بالا گرفت منم همینطور بیرون ماشین وایساده بودم منتظر،  نمی تونستمم برگردم تو ماشین چون خانومه درحال پیاده شدن داشت بحث می کرد و یه پاش بیرون بود، بالاخره با عصبانیت و داد از ماشین پیاده شد، راننده هم کرایه رو پرت کرد طرفش، خانومه بیشتر عصبانی شد و گفت مگه من گدام که پولمو برمی گردونی، نمی خوای بنداز صدقات و سریع رفت تو مدرسه، منم سوار شدم و راننده گازشو گرفت، هزار تومنی ها هم همونطور کنار جدول خیابون موندن... 

2-آموزشگاه که رسیدم ماشین آقای سین لام رو تو پارکینگ دیدم، تقریبا ده روزی بود که مرخصی گرفته بود و رفته بود مسافرت، وسایلمو که گذاشتم رو میز، رفتم اتاقشونو باهاشون سلام و احوال پرسی کردم، گفت دیروز چرا نیومدین؟ فکر کردیم خانوم الف سین شما رو هم فراری داده، خنده ام گرفت و گفتم نه راستش دیروز کسالت داشتم مرخصی گرفتم... یک ساعت بعدش صدام کرد رفتم اتاقش، گفت برا ازمونامون یه پشتیبان لازم داریم، کار سنگینی هم نیست فقط موقع برگزاری آزمون باید باشین و قرائت پاسخ برگا و صدور کارنامه و اینکه ماهی یبار با بچه ها تلفنی صحبت کنین، برنامه رو هم که مشاور بهشون میده فقط اگه سوالی چیزی داشتن راهنمایی شون باید بکنین که شماهم تجربه شو دارین، حقوقشم جدا از حقوق ثابتتون پرداخت میشه، نظرتون چیه؟ یکم ساکت موندم و گفتم راستش آقای سین لام من بلاتکلیفم هنوز، نتایجو هنوز نزدن، شاید یه شهر دیگه قبول شم و ترک کار کنم، اگه همینجا هم قبول شم که برنامه ام فشرده میشه و به جای صبح بعدازظهرا میام آموزشگاه و فکر نکنم برسم کارای پشتیبانی رو انجام بدم و اگه مردود بشم هم مدت کمی اینجا می مونم و بعدش ترک کار می کنم، بهتره روی من حساب وا نکنین چون فعلا بلاتکلیفمو و برنامه هام مشخص نیست... گفت حالا نتایج که اومد اگه همینجا موندنی شدین بهش فکر کنین، گفتم بله حتما... 

گلاویژ | ۲۳ شهریور ۹۶، ۲۳:۵۹ | نظر بدهید
میم . الف
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۰:۲۸
آره دیگه نتایج بیادشمام تصمیمتونوبگیرید:)
عاقااااااابه من شیرینی قبولی ندین خون به پامیکنم😂دیگه ازماگفتن😂

پاسخ :

من امسال فقط قراره از بقیه شیرینی بگیرم 😂
tiara .n
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۲:۱۶
اینکه آدم بتونه از حقش دفاع کنه خیلی عالیه ولی دیگه یه جایی دیدی داره دعوا سر میگیره اونم سر یه موضوعی مثل کرایه تاکسی به نظرم باید جلوشو گرفت حتی اگه زور باشه پول اضافه بدی.
خیلی عالیه که ادم بتونه مستقل بشه.منم خیلی دوست دارم یه کارمناسب پیدا کنم.ولی حاضر نیستم سر ایندم به خاطر یه استقلال کوتاه مدت ریسک کنم.خیلی خودتو اذیت نکن دختر

پاسخ :

آره منم با دعوا و بلند کردن صدا مخالفم آدم باید از حقش دفاع کنه ولی نه با عصبانیت... 

حق با توعه تیارا،راستش بخاطر استقلالش نیست که خودمو تو این وضعیت قرار دادم یجورایی مجبورم برای ساختن همون آینده تلاش کنم، قرار نیس طول بکشه، موقته :)) 
Nelii 💉📚
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۳:۲۹
باورت میشه من برای نتایج کنکور استرس دارم با اینکه انتخاب رشته نکردم؟
همشم برای تو دارم دعا میکنم که قبول شی، میدونم چقدر زحمت کشیدی*__*

پاسخ :

آره اوناییکه انتخاب رشته نکردن، استرسشون بیشتره، واقعا چرا :))) 
مرسی که به فکرمی، هر چی اتفاق خوبه نتیجه ی دعاهای شماست که بهم میرسه :) 
خانم نارنج
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۶:۲۶
نتایج آزادکه افتضاح بودامسال خداکنه سراسری خوب بیاد,امیدوارم موفق ترین باشی .

پاسخ :

مرسی نارنج جان 
ان شاءالله تو هم موفق باشی و بهمون شیرینی بدی:)) 
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۸:۵۵
موفق باشی ^.^

ب من کیک بده :))) کاری ب نتایج ندارم کلا کیک بخر برام:))

پاسخ :

من اصلا با تو حرفی ندارما 
نه با تو نه با سحر 
با جفتتون قهرم تا اطلاع ثانوی 😑
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۹:۱۲
بیخود کلدی:(((

من یه مدت رابطم با تلگرام کم شه ،برمیگردم:((

شکلک گریه کردن :(((

پاسخ :

جفتتون با هم رفتین و تنهام گذاشتین :((
بعد رفتنتون هر 4فصل تابستونه :|
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۱۹:۲۲
سحر ک همیشه توی راهه:))))))

من یکم عادت زشت اعتیادمو ترک کنم برمیگردم با سوز سرما و  با سوم ریزک:))))

ویییییژژژ :))))😂

پاسخ :

الان لازمتون دارم:(
میگم دقت کردی چقدر این امکان جدید بیان باحاله😂
من جواب میدم تو درجا خبردار میشی :))
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۲۰:۱۰
قلبونت بلم ، موخای واتساپ نصب بتنم؟:(
بوس بوس:(

آره خیلی خوبه

میگم فاطی اگه من پیاممو ویرایش کنم تو حالیت میشه؟؟

الان پیام قبلیو.ویرایش میکنم ببین میفهمی؟هیچ نشونه ای داره یا ن:)))

پاسخ :

نه اگه وقتتو می گیره نصبش نکن، البته مسلما ب اندازه ی تل وقتتو نمی گیره 
ویرایش کن ببینم چطور میشه
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۲۰:۱۴
نه واتساپ بی ضرره بچه ی خوبیه :وقت نمیگیره:)

ویرایشش کردم:)

پاسخ :

آره دیدم ویرایش کردی :)) 
واتس آپ بی ضرر هم باشه به لطف ما مضر میشه😂
آرام ..
۲۴ شهریور ۹۶ , ۲۰:۱۹
😂والا 

پاسخ :

😂😂😂😂
سانی
۲۷ شهریور ۹۶ , ۲۱:۱۶
خوندن محیط کاری همیشه برام جذابه نمیدونم چرا. همش وقتی میخونم حس میکنم باید روشن باشه خیلی. امسال تابستون کار آموزی دارم. دعا کن برام یه جای زروشن بیفتم.:)))

پاسخ :

منم همین حسو دارم، خداروشکر واسه من روشنه :)) 
ان شاءالله یه جای توپ و روشن بیفتی دوستم:)) 
x
۰۳ مهر ۹۶ , ۲۲:۰۸
خوبه که ادم از حق خودش دفاع کنه ولی از یه جایی به بعدش میشه اعصاب خردی وخراب شدن روز 


پاسخ :

دقیقا 
منم قبلا تا آخرش ادامه می دادم و از حقم کوتاه نمیومدم ولی کل روزم خراب می شد :( الان از یه جایی دیگه بحثو کش نمیدم و کوتاه میام حتی اگه حقم ضایع بشه، چون واقعا ارزش داغون شدن اعصابمو نداره 
mohi
۰۴ مهر ۹۶ , ۱۴:۳۸
عههههه اینجاروووو آزادی اومده
خخخخ
دیگه لازم نیست رمز بزنیم D:

پاسخ :

آره ،از مزاحما و کپی کاران نجات پیدا کردیم بالاخره :) دیگه فقط خودی ها موندن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان