._103_.گوشت قربونی

بیشتر مردم وقتی خوشحال‌اند خودشان حالیشان نیست. برای همین مثلاً وقتی در تابستان زیر درخت سیب، لیموناد می‌نوشیدیم و خوش خوشک از این در و آن در می‌گفتیم و مثل زنبور عسل وزوز می‌کردیم، عمو آلکس یک دفعه رشته چرت و پرت‌های خوشایندمان را پاره می‌کرد و با صدای بلند می‌گفت: آخه اگه این قشنگ نیست، پس چی قشنگه؟

‎ترو خدا وقتی شاد هستید، لطفاً آن دم را دریابید و به هر شکلی که می‌توانید، با صدای بلند یا زیر لب یا توی دلتان بگویید: اگه این قشنگ نیست پس چی قشنگه؟


‎از کتاب مرد بی وطن | ‎کورت ونه گات

_____________________________________

دوروز پیش که عید قربان بود و عید همتونم پساپس مبارک :))) فکر کنم به اندازه ی مصرف دوماهمون گوشت قربونی بهمون رسید، حالا من تو این وسط یه چیز جالب کشف کردم شاید جالب نباشه برا شما و خودتون می دونستین ولی خب من چون نمی دونستم یکم برام تازگی داشت، می دونستم که خانواده های افغان به اعیاد مذهبی خیلی اهمیت میدن ولی خب تا این حدشو نمی دونستم، یه خانواده ی افغان با وضع مالی متوسط تو محله ی ما زندگی می کنن که پدر خانواده شون با بابای من آشنایی داره، دیروز با بابام تماس گرفت که براتون گوشت قربونی کنار گذاشتیم، بابام نزدیکای ظهر رفت خونشون و همون دم در بهش تعارف کرده بودن و دعوتش کرده بودن و بابای منم دعوتشون رو رد نکرده بوده، بابا گفت وقتی وارد اتاق پذیرایی شون شدم دیدم یه سفره انداختن از این گوشه تا اون گوشه ی اتاق، انواع و اقسام شیرینی های خشک و تر و شکلات های خارجی تو سفره شون بوده، انواع و اقسام تخمه ها رو جدا جدا تو کاسه های بزرگ ریخته بودن و گذاشته بودن حتی آجیلشون هم مخلوط نبوده و هر نوع مغز رو تو یه ظرف جدا و کلی میوه و... چند تا افغانِ دیگه هم اومده بودن خونه شون عیددیدنی و همه لباس نو پوشیده بودن و کلی عطر زده بودن، صاحبخونه و بچه هاشم همینطور، بعد مثل اینکه خودشون توضیح داده بودن که همونطور که شما ایرانیا عید نوروز براتون خیلی مهمه و خرید میرین و عید دیدنی و لباس نو و این حرفا، ما هم این رسوم رو برا عید فطر و عید قربان انجام میدیم و همه ی خانواده های افغان موظفن که گوسفند قربونی کنن حتی اگه پولشو نداشته باشن باید یجوری جور کنن و گوسفند بخرن بعد اون آقای افغان تعریف می کنه که یکی از دوستاش که اوضاع مالیش واقعا بد بوده چند روز پیش طلاهای زنشو می بره می فروشه و باهاش یه گوسفند می خره :| بعد بچه هاش کوچیک بودن در حیاطو باز میذارن این ببعیه هم فرار می کنه :| هرچی هم دنبالش گشتن پیداش نکردن، بعد مثل اینکه افغانستانی ها رسم دارن اگه گوسفندی که برای قربونی گرفته شده از صاحبش فرار کنه اونوقت باید دوتا گوسفند به جاش بخرن :| بعد این آقاهه هم رفته دومیلیون پول قرض کرده دوتا گوسفند خریده و قربونی کرده!  خو مگه واجبه؟ این دیگه چه عیدیه؟ طرف نون شب نداره بخوره سه تا گوسفند رفته خریده!!!حتی اگه فرض بگیریم نذر هم داشته  خود خدا هم گفته وقتی توان مالی ندارین واجب نیس حتما روز عید باشه هر وقت تونستین قربانی کنین... مثل اینکه رسم هم دارن به کسی که خودش قربونی کرده باشه تحت هیچ شرایطی گوشت نمیدن! اینم جالب بود برام آخه ما موقع تقسیم گوشت برامون فرقی نمی کنه کی قربونی کرده یا نکرده. 

گلاویژ | ۱۲ شهریور ۹۶، ۱۰:۵۵ | نظر بدهید
فرشته ...
۱۲ شهریور ۹۶ , ۱۱:۲۱
چه رسومات جالبی دارن ولی این که حتما باید گوسفند قربونی کنن بده،خدا که به بد بنده اش راضی نیست، حالا برو قرض کن که قربونی کنی؟
افغان های سنی هم ادم های مقیدی هستن مثلا ما برای چندتا کارگر افغان سنی که نزدیکمون بودن عید غدیر نذری بردیم نخوردن:/
البته مثلا اگه اونا هم یه چنین چیزی برای خلفاشون داشتن من نمی خوردم:))
یاعلی

پاسخ :

آره رسوماتشون خیلی متفاوته باما، من فکر می کردم مثل اهل سنت ایران هستن ولی با اونا هم خیلی فرق دارن، یه قوانین مذهبی خاصی برا خودشون دارن که به نظرم دیگه افراطه، مثلا چند وقت پیش از یکی از خانوماشون تو مسجد شنیدم که ابروبرداشتن یا مو رنگ کردن گناه کبیره ست و هرکی انجام بده میره جهنم :| تا اونجایی هم من دیدمشون اهل آرایشگاه رفتن نیستن خانوماشون 
یا علی 
فرشته ...
۱۲ شهریور ۹۶ , ۱۲:۴۷
والا اینایی که من اینجا دیدم که متفاوتن حالا نمیدونم شیعه ان یا سنی بعضی هاشون ولی اصلا تشخیص نمیدی که افغان هستن و جنگ زده ماشالا خوش پوش و خوشکل:) خیلی هم به خودشون میرسن.
اون که اومد مسجدتون اهل سنت بود یا شیعه؟
چندتا شیعه شون ما همسایه مون داریم اینجوری نیستن که:/

پاسخ :

آره منم یه خانواده ی افغان رو می شناسم که بالای سی ساله که ایران زندگی می کنن و رفتار و پوشِشِشون عین ما ایرانیا ست و خیلی هم به خودشون می رسن
نمی دونم والا اینجا هم سنی زیاده هم شیعه، والا اینا شیعه هاشونم با ما متفاوتن، اهل سنتشون که واقعا افراط دارن از اون ور بوم افتادن
tiara .n
۱۲ شهریور ۹۶ , ۱۳:۲۲
چه رسمایی دارن😐😐خو نداری نخر این مسخره بازیا و خرافاتا چیه دیگه😑😑

پاسخ :

والا بوخودا 
منم حرصم از همین گرفته 
میم . الف
۱۲ شهریور ۹۶ , ۱۷:۲۶
/: 
واقعامن هنگم هنوز!/: این چه رسمیه آخه!/:
/:
استغفرالله/:
افغانی ست دیگر!/: کاری نمیشه کرد!/:

پاسخ :

بعضیاشون خوبن و عادی 
ولی یه سریاشون از اون ور بوم افتادن 
Pardis
۱۷ شهریور ۹۶ , ۱۳:۳۹
منم با چن تا افغانی برخورد داشتم فوق العاده مذهبی و خشک بودن!!که چندان خوشایند نبود

پاسخ :

بعضیاشون خوبن ولی بعضیاشون نه
mohi
۱۸ شهریور ۹۶ , ۰۴:۵۷
خخخخخخخ چه جالب 
کاش من جای بابات بودم حسابی از اون سفره هه استفاده میکردم 
اخهههه گشنمههههه الان ))):

پاسخ :

منم بودم استفاده می کردم:)) 
x
۰۴ مهر ۹۶ , ۱۸:۳۷
چه عجیب :)
اون که به جای یکی دو تا بایدبخرن:))

پاسخ :

آره واقعا 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
بالاخره یک‌روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم مرده‌ ام، و درحالی‌که آفتاب بر پرده‌های اتاق کارم می‌رقصد و هنوز کسی از مرگم باخبر نشده، دست‌نوشته‌هایم از من می‌پرسند: «ما چه خواهیم شد؟»

حسین رسول‌زاده
.
.
گلاویژ نام ستاره‌‌ای‌ ست که در شب‌های تابستان نمایان می‌شود؛ ستاره‌ی سهیل.
برای ناخدای آب‌های آبیِ قصّه‌ها. تصویر هدر از Christine Bell | پایه‌ی اصلی قالب: عرفان